کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند
چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران که می بارد شما را تر کند
شاعر : ناشناس
" قیصر امین پور "می گوید:
آدمهایی هستند در زندگیتان نمی گویم خوبند یا بد...
چگالی وجودشان بالاست...
افکار...
حرف زدن ...
رفتار...
محبت داشتنشان...
وهر جزیی از وجودشان امضاء دار است ...
یادت نمیرود" هستن هایشان را ..."
بس که حضورشان پر رنگ است
رد پاحک میکنند اینها روی دل وجانت ...
بس که "بلدند" باشند...
این آدمها را باید قدر بدانی .
واگر نه...
دنیا پر است از آن دیگرهای بی امضایی که شیب منحنی حضورشان همیشه ثابت است ...
بعضی از آدمها ترجمه شده اند...
بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند...
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند...
و بعضی فقط جدول و سرگرمی دارند...
بعضی از آدمها خط خوردگی دارند...
بعضی از آدمها را چند بار باید بخوانیم
تا معنی آنها را بفهمیم...
و بعضی آدمها را باید نخوانده کنار گذاشت ...
و از روی بعضی آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدمها جریمه...