* آوای شاپرک ها *

* آوای شاپرک ها *

سلام به شما دوستان خوبم ، به وبلاگ آبجی صبا ( وب خودتون ) خوش اومدین .
* آوای شاپرک ها *

* آوای شاپرک ها *

سلام به شما دوستان خوبم ، به وبلاگ آبجی صبا ( وب خودتون ) خوش اومدین .

خدای مهربانم ...

خدای مهربانم ...

آرامش شب را

نصیب کسانی کن

که آسایش روز را

نصیب دیگران می کنند

پیشکش میکنم

مهربانی را به کسانی که

از دل شکستن بیزارند و در تمنای آنند

که دلی به دست آرند

آنان که رحمت آفرینند نه زحمت آفرین

و بر آنند که در زندگی پل باشند نه دیوار



arezohayeziba

نظرات 10 + ارسال نظر
سوخته دل سه‌شنبه 2 شهریور 1395 ساعت 09:38 http://sokhthdl.persianblog.ir/

لبخند بزن به زندگی...!
لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند .
و به بلبلانی که با حس وشوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر می دهند.
لبخند بزن به دیروزی که خوش بود و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود.
لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش، اشک شوق جاری می سازد.
لبخند بزن به شقایق ها، نیلوفر های آبی و نرگس ها…..
لبخند بزن به تمام گلهای عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا میسازند.
لبخند بزن به خدایی که با نعمتهایش، لبخند را میهمان لبهایت می کند.

مرسی از کامنت بسیار زیبا و امید بخشتون . ممنون

دل سوختگان یکشنبه 31 مرداد 1395 ساعت 21:43 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

سال ها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود

دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد
و اندران دایره سرگشته ی پابر جا بود

مطرب از درد محبت عملی می پرداخت
که حکیمان جان را مژه خون پالا بود

می شکفتم ز طرب زانکه چو گل بر لب جوی
بر سرم سایه ی آن سرو سهی بالا بود

پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان
رخصت خبث ندا دار نه حکایت ها بود

قلب اندوده ی حافظ بر او خرج نشد
کاین مُعامل به همه عیب نهان بینا بود

"حافظ"

مرسی . خیلی قشنگ بود . ممنون

دل سوختگان شنبه 30 مرداد 1395 ساعت 23:14 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻧﻨﻮﺷﯿﺪ ، ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﻣﺎ ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸّﺎﻕ ﺑﺮﻓﺘﯿﻢ
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﯿﺶ ﻭ ﻣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯿﺪ ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ ﯾﺎﺭ ﺑﺸﺪ ﺳﺎﻏﺮ ﻣﺴﺘﺎﻥ ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﺳﺒﺐ ﻋﺸﻖ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯﻋﺸﻖ ﭼﻪ ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺩﻝ ﻋﺸﺎﻕ ﻃﻌﺎﻡ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﺸﺎﻕ
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ

ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭘﯽ ﺁﻥ ﺟﺎﻡ ﻭ ﺷﺮﺍﺑﺶ
ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻘﺼﺪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻡ ﺍﺳت

"مولانا"

ممنون . خیلی قشنگ بود

دلسوختگان سه‌شنبه 26 مرداد 1395 ساعت 18:09 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردش‌های گوناگون

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون

چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون

"مولوی"

مرسی از حضورتون

سوخته دل شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 12:08 http://sokhthdl.persianblog.ir/

زلفت هزار دل بـه یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چـار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جـــان
بگشود نـــــــــافه‌ای و در آرزو ببست

"حافظ"

زیبا بود . مرسی

frozi شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 10:10 http://baharino.blogfa.com/

گر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.
اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.
اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی.
امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!
خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !
اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست می آوریم.
دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم.
دوباره می خریم و دوباره می خندیم.

سلام و عرض ارادت

سلاااااااااااام آبجی فروز گلم مرسی واسه کامنت سرشار از امیدت عزیزم

همنشین مهتاب(فاطمه) چهارشنبه 20 مرداد 1395 ساعت 00:52 http://shabemahtabi47.mihanblog.com

خدایا می خواستم بنویسم تنهام، سجاده ام را دیدم شرمنده ات شدم، نمی فهمم وقتی به نماز می ایستم من تو را میخوانم یا تو مرا .... فقط کاش عشقمان دو طرفه باشد...

بسیار زیبا ...آره ؛ ان شاالله که همینطوره

سوخته دل دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 11:45 http://sokhthdl.persianblog.ir/

پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست...
خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت ، پسر پرسید ، بستنی شکلاتی چند است؟!
خدمتکار گفت 50 سنت..!
پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟!
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده ای نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودند ، با بی حوصلگی گفت ، 35 سنت.
پسرک گفت برای من بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکار با بی حوصلگی یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورتحساب را به پسرک داد و رفت.
پسرک بستنی را تمام کرد ، صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت.
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت ، پسر بچه روی میز در کنار بشقاب خالی 15 سنت انعام گذاشته بود در صورتی که می توانست بستنی شکلاتی بخرد..!
شکسپیر زیبا می گوید :
بعضی بزرگ زاده می شوند ، برخی بزرگی را بدست می آورند و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند...

بسیار زیبا و آموزنده ، بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند

سوخته دل یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 10:44 http://sokhthdl.persianblog.ir/

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
بکُش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
به دست باش که خیری به جای خویشتن است

"حافظ"

قشنگ بود . ممنون

مهربانی ها چهارشنبه 13 مرداد 1395 ساعت 14:15

سلام آبجی صبای عزیز
ظهر تابستونیتون به خیر و نیکی

دلتون شاد، لبتون خندون

زندگیتون خوششمزه

سلام آبجی بهناز گلم
مرسی عزیزم ، همچنین گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد