سلام به شما دوستان خوبم ، به وبلاگ آبجی صبا ( وب خودتون ) خوش اومدین .
درباره من
سلام میکنم حضور محترم شما دوستان خوبم . وقتتون به خیر و شادی . ان شاالله سعی میکنم مطالبی که به نظرم قشنگ میاد رو داخل وب، واسه شما دوستان گلم قرار بدم :) ..................................
آرزو دارم ناخواسته به دست آورید، آنچه را که بی صدا از قلبتان گذر کرده است و آنگاه شگفت زده با خود بیندیشید ...............
کسی برایم دعا کرده بود ؟ :)
ادامه...
می رسد باز پاییز . . .
و بر دنیای هستی . . .
می نماید آغازی نو . . .
تا که رنگ و هوای دگر رسد . . .
بر مردمان پند و اندرز رسد . . .
که طبیعت بی جان هم ، جاندار است . . .
روزگار بی صدا هم ، صدا دار است . . .
هر روز و شبش به رنگی می آید . . .
تغییر و دگرگونی با خود می آید . . .
آغازی نو ، پایانی کهنه نیز دارد . . .
تولد و ایجاد ، مرگ و فنای نیز دارد . . .
پاییز پایانی دهد بر شروع که تازگی ست . . .
تا که دوباره سر گیرد روزگاری که به سردی ست . . !؟
صبر برای ما واژه غریبی است !
همیشه درگیر زود قضاوت هایی هستیم که بهترین رابطه ها را خراب می کنند.
صبر کردن را باید آموخت
صبر کردن را باید تمرین کرد
وقتی می خواهی چایی ات را بنوشی برای سرد شدنش عجله نکن ،
بگذار به آرامی سرد شود ،
از نفسهایت لذت ببر.
پشت چراغ قرمز ایستاده ای عجله نکن
دیر یا زود به مقصد میرسی...
مهم این است یاد بگیری که صبر کنی...
صبر کردن دوای خیلی از دردهاست.
بگذارید آدم ها
هرچقد دلشان میخواهند
بچگی کنند
آنقدر آن چشم هایتان را چپ نکنید
و به زور به آن ها بفهمانید
که بزرگ شده اید.
بگذارید:
توی خیابان بلند بلند بخندند،
وسط خیابان آبنبات چوپی دست بگیرند ،
اصلا دلشان میخواهد
یک کمد عروسک داشته باشند
شما مسئول یاد آوری بزرگ شدن این و آن نیستید .
آدم از یک جایی به بعد خودش میفهمد که بزرگ شده است
آن جا که میخواهد
تمام این کار هارا بکند
اما
وقتش را ندارد ..!
آره ... همینطوره ... اونجاس که میگیم یاد دوران کودکیو شیطنتهاش به خیر
مثلث خودمشغولی را به وجود میآورند .
تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه میگیرند .
خودمشغولی منشا عدم سلامت عقل و روح ماست .
رنجش واکنش ما در برابر گذشتهمان است . از این طریق ما دوباره به گذشته باز میگردیم و در آن زندگی میکنیم .
از سوی دیگر عصبانیت روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است .
ترس احساسیست که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است .
هر سهی این احساسها عوارض خودمشغولی است ......
این واکنشها در مقابل آدمها و مکانها و وقایع گذشته و حال و آینده زمانی ظاهر میشود که انتظارات ما از آنها برآورده نشود .
ما میتوانیم از خود مشغولی رهایی پیدا کنیم و پذیرش را جایگزین رنجش ، محبت را جایگزین عصبانیت و ایمان را جایگزین ترس کنیم .....
باید کسی باشد
کسی که وقت عصبانیت با یک جمله تورا بخنداند
کسی که وقت بی خوابی هایت پیام بدهد ، زنگ میزنم تو فقط گوشیتو بردار ، گوش کن !!!
و برایت آنور خط از "شازده کوچولو" بخواند ، برایت آهنگ مورد علاقه ات را بگذارد ، بخواند .
انقدر که دیگر فقط صدای نفسهای منظمت بیاید
و مطمئن شود که بی خوابی ها تمام شده است !
انقدر که صدای خودش بگیرد از بس که تلاش میکرده کسی را بیدار نکند !
عزیز من
باید کسی باشد
کسی که هر لحظه اصل حال آدم را بپرسد و به خوبم های بیخودی ای که در جواب همه می دهی ، اکتفا نکند !
آدمهای زیبا و دوستداشتنی به صورت تصادفی به وجود نمیآیند .
زیباترین و دوست داشتنیترین انسانهایی که میشناسیم ، آنهایی هستند که با شکست آشنا شدهاند .
آنهایی که رنج را تجربه کردهاند .
آنهایی که از دست دادن را تجربه کردهاند .
آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار ، دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کردهاند .
این افراد ، زندگی را به شکل متفاوتی میفهمند . آن را به شکل متفاوتی تحسین میکنند .
و نیز به شکل متفاوتی حس میکنند .
به همین دلیل ، آرامتر میشوند و دوست داشتن و محبت به دغدغهشان تبدیل میشود ...
خوشبختی گاهی ،
آنقدر دم دستمان است که نمی بینیمش ، که حسش نمی کنیم ،
چایی که مادر برایمان می ریخت و می خوردیم ، خوشبختی بود ،
دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن ، خوشبختی بود ،
خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ، آهنگ های نوجووانیمان ، خوشبختی بود ،
اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم ، چای را با غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ، سرد یا داغ است ،
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم ،
گفتند ساکت ، مردم خوابیده اند و ما ، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم ،
خوشبختی را ندیدیم یا ، نخواستیم ببینیم شاید ،
اما ، حالا ، دوست نازنینم ، هرکجا که هستی ، هر چند ساله که هستی ، با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی ها که همه مان داریم ،
امروز را ، قدر بدان ، خوشبختی های کوچکت را بشناس و باور کن ،
عشق را بهانه کن ، برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش ، برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمی لرزد ، هنوز هست ،
بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست ،
رفیق جانم ، خوشبختی ها ماندنی نیستند ،
اما ، می شود تا هستند زندگیشان کرد ، نفسشان کشید ...
آره واقعا" ... بسیاااااااااااااااااااار زیبا و آموزنده ، ممنون
عشق ...
فراموش کردن نیست ، بخشیدن است
گوش کردن نیست ، درک کردن است
دیدن نیست ، احساس کردن است
جا زدن و کنار کشیدن نیست ، صبر کردن و ادامه دادن است
حتی تنها . . .
" زیاد حرف زدن با خودمان درباره وقایع منفی ای که می ترسیم در آینده رخ بدهند "
نگرانی سه ویژگی اساسی دارد :
1. آینده مدار است ؛ به عبارتی وقتی نگران میشویم به حوادث احتمالی آینده می اندیشیم .
2. فاجعه سازی میکنیم ؛ یعنی افکار ما به بدترین حالت های ممکن در آینده فکر می کنند .
3. عموما بر مبنای افکار کلامی است ؛ زمانی که حالمان خوب است هم تصویری و کلامی فکر می کنیم ، اما نگرانی اغلب با خطور تصاویر ترسناک به ذهن راه پیدا کرده و اما بعد از آن مدام با خودمان حرف میزنیم (یعنی بیشتر افکار کلامی در ذهن داریم) .
در اثر حرف زدن با خودمان ، توانایی فکر کردن به راه حل های درست را از دست می دهیم و آینده را فاجعه آمیز می بینیم .
این دفعه که نگران شدید به این فرایند دقت کنید ، در ذهن شما چه می گذرد ..!؟
آره همینطوریه ... خدا بزرگه ... ان شاالله همه چی درست میشه ... توکل به خودش الا بذکر الله تطمین القلوب
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
می رسد باز پاییز . . .
و بر دنیای هستی . . .
می نماید آغازی نو . . .
تا که رنگ و هوای دگر رسد . . .
بر مردمان پند و اندرز رسد . . .
که طبیعت بی جان هم ، جاندار است . . .
روزگار بی صدا هم ، صدا دار است . . .
هر روز و شبش به رنگی می آید . . .
تغییر و دگرگونی با خود می آید . . .
آغازی نو ، پایانی کهنه نیز دارد . . .
تولد و ایجاد ، مرگ و فنای نیز دارد . . .
پاییز پایانی دهد بر شروع که تازگی ست . . .
تا که دوباره سر گیرد روزگاری که به سردی ست . . !؟
" بهرام - طاهرپور "
ممنون ؛ قشنگو پندآموز
تمام پست هات عالین
ممنونم عزیزم،لطف داری گلم
، نگاهت عالیه آبجی جونم
منم همین ارزوروبرات دارم
مرسی از لطفت گلم

سلام
اپم
سلام ؛ چشم ، اومدم
سلام
وقت بخیر
به هم لینکی تون هم سر بزنید .
موفق باشید .
سلام
مرسی ؛ همچنین ؛ چشم ، الآن اومدم
تشکر ؛ همچنین شما...
رازهایت را به دو نفر بگو ...
"خودت و خدایت "
در تنگنا به دو چیز تکیه کن...
"صبر و نماز"
در دنیا مراقب دو چیز باش...
"پدر و مادر"
از دو چیز نترس که به دست خداست...
"روزی و مرگ"
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن...
" رفاقت"
تا وقتی نگاه خدا به سوی توست
از روی گرداندن دیگران غمگین مباش ..!
چقدر عاااااااااااااالی
مرسی ....
ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺯﺷﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ؟
ﻋﻠﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎ ﺑﻄﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺭﻭﯼ ﻇﺎﻫﺮﻣﺎﻥ ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽﺩﻫﺪ .
" ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻫﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ( ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ) ﺑﺎﻋﺚ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﻼﮊﻥﻫﺎﯼ ﭘﻮﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﭼﯿﻦ ﻭ ﭼﺮﻭﮎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ ”.
ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﺭﺧﺸﺪ . ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺑﺪﺍﺧﻼﻗﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺮﺷﺢ ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﮐﻮﺭﺗﯿﺰﻭﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﻭﺯ ﭼﻨﯿﻦ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ .
ﮐﻮﺭﺗﯿﺰﻭﻝ ﻫﻮﺭﻣﻮنیست ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﺪﻩ ﺁﺩﺭﻧﺎﻝ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭﺑﺎﻻﯼ ﮐﻠﯿﻪ ﻫﺎ ﺗﺮﺷﺢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺮﻭﺯ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﻫﻮﺭﻣﻮﻧﯽ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ . ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺭﯾﺰﺵ ﻣﻮﻗﺘﯽ ﻣﻮ ﻣﯽ ﺷﻭﺩ ، ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻮﻫﺎ ﻧﺎﺯﮎ ﺗﺮ ﻭ ﺧﻠﻮﺕﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ .
ﺑﺎﻻ ﺑﻮﺩﻥ ﺳﻄﺢ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻋﺚ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺷﺘﻬﺎ ، ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻭ ﺗﺠﻤﻊ ﭼﺮﺑﯽ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺷﮑﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ، ﺑﻩﺧﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺯﯾﺒﺎﯾﯿﺘﺎﻥ ، ﯾﮏ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻖ ﺑﮑﺸﯿﺪ ، ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﭙﺮﻭﺭﺍﻧﯿﺪ ....
مرسیییییی ؛ بسیااااااااااااااار مفید و عاااااااااااااااالی
صبر برای ما واژه غریبی است !
همیشه درگیر زود قضاوت هایی هستیم که بهترین رابطه ها را خراب می کنند.
صبر کردن را باید آموخت
صبر کردن را باید تمرین کرد
وقتی می خواهی چایی ات را بنوشی برای سرد شدنش عجله نکن ،
بگذار به آرامی سرد شود ،
از نفسهایت لذت ببر.
پشت چراغ قرمز ایستاده ای عجله نکن
دیر یا زود به مقصد میرسی...
مهم این است یاد بگیری که صبر کنی...
صبر کردن دوای خیلی از دردهاست.
بله ؛ همینطوره ...
به جای قربانی کردن
درختی بکاریم
نذر کنیم بیدار شویم
که با ریختن خون جانوری دیگر
از ما رفع بلا نمی شود !
قربانی کنیم
نه با چاقو بلکه با عشق
منیت ها
غرور
خودخواهی
و نفس خود را ...
بسیاااااااااار زیبا و تأمل بر انگیز ؛ ممنون
چه دعایی قشنگی..
مرسی..
و همچنین برای شما..
خواهش میکنم ؛
تشکر از لطفتون
دوستی میان ساکنین زمین زیباست ...
محبت را بیاموزیم
محبت همه چیز را شکست می دهد
اما خود هیچوقت شکست نمی خورد ...
بسیااااااااااااااااار زیبا . مرسی
سلام عید شما هم مبارک ممنون از حضورتون در دیار بختیاری
لینک شدید شما هم لینک کنید
سلام . مرسی ؛ خواهش میکنم ؛ همچنین ..
؛ چشم ؛ حتما"..
ممنونم
سلام اتفاقی وبلاگتونو دیدم خیلی خوب و شیکه اگه سری به وبلاگ من هم بزنید خوشحال میشم
سلام . ممنونم از حضورتون ، این نظر لطف شماست
، چشم . حتما" ...
بگذارید آدم ها
هرچقد دلشان میخواهند
بچگی کنند
آنقدر آن چشم هایتان را چپ نکنید
و به زور به آن ها بفهمانید
که بزرگ شده اید.
بگذارید:
توی خیابان بلند بلند بخندند،
وسط خیابان آبنبات چوپی دست بگیرند ،
اصلا دلشان میخواهد
یک کمد عروسک داشته باشند
شما مسئول یاد آوری بزرگ شدن این و آن نیستید .
آدم از یک جایی به بعد خودش میفهمد که بزرگ شده است
آن جا که میخواهد
تمام این کار هارا بکند
اما
وقتش را ندارد ..!
آره ... همینطوره ... اونجاس که میگیم یاد دوران کودکیو شیطنتهاش به خیر
مثلث خود مشغولی ...
مثلث خود مشغولی چیست ..؟
" رنجش "
" عصبانیت "
" ترس "
مثلث خودمشغولی را به وجود میآورند .
تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه میگیرند .
خودمشغولی منشا عدم سلامت عقل و روح ماست .
رنجش واکنش ما در برابر گذشتهمان است . از این طریق ما دوباره به گذشته باز میگردیم و در آن زندگی میکنیم .
از سوی دیگر عصبانیت روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است .
ترس احساسیست که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است .
هر سهی این احساسها عوارض خودمشغولی است ......
این واکنشها در مقابل آدمها و مکانها و وقایع گذشته و حال و آینده زمانی ظاهر میشود که انتظارات ما از آنها برآورده نشود .
ما میتوانیم از خود مشغولی رهایی پیدا کنیم و پذیرش را جایگزین رنجش ، محبت را جایگزین عصبانیت و ایمان را جایگزین ترس کنیم .....
چقدر آموزنده ، ممنونم ...
سلام مرسی ازحضورت
لینکت کردم
لینک کنید
سلام . تشکر . همچنین...
مرسی ، چشم ،آدرس وب شما هم لینک شد
زمانی دو انسان وجود داشتند
وقتی دو ساله بودند، با دستهایشان همدیگر را زدند
هنگامی که دوازده ساله شدند، با چوبدستی و سنگ به هم حمله کردند
زمانی که بیست و دوساله شدند، با تفنگ به هم شلیک کردند
وقتی چهل و دو ساله شدند، به هم بمب پرتاب کردند
هنگامی که شصت و دو ساله شدند، بیمار شدند
وقتی هشتاد و دو ساله شدند، مُردند و کنار هم به خاک سپرده شدند
و زمانی که پس از صد سال کِرمی قبر آنها را سوراخ کرد
اصلاً متوجه نشد در اینجا دو انسان متفاوت به خاک سپرده شدهاند
.
خاک، همان خاک بود
یک دست و آرام،،،
(ولفگانگ بورشرت)
باید کسی باشد
کسی که وقت عصبانیت با یک جمله تورا بخنداند
کسی که وقت بی خوابی هایت پیام بدهد ، زنگ میزنم تو فقط گوشیتو بردار ، گوش کن !!!
و برایت آنور خط از "شازده کوچولو" بخواند ، برایت آهنگ مورد علاقه ات را بگذارد ، بخواند .
انقدر که دیگر فقط صدای نفسهای منظمت بیاید
و مطمئن شود که بی خوابی ها تمام شده است !
انقدر که صدای خودش بگیرد از بس که تلاش میکرده کسی را بیدار نکند !
عزیز من
باید کسی باشد
کسی که هر لحظه اصل حال آدم را بپرسد و به خوبم های بیخودی ای که در جواب همه می دهی ، اکتفا نکند !
"نیلوفر.ب"
قشنگ بود . مرسی
سلام
وبت باحاله
بمنم سربزن
سلام . مرسی
، چشم ...
با استعداد
هم چون تیراندازی است که هدفی را میزند که
دیگران قادر به زدنش نیستند ...
نابغه
هم چون تیراندازی است که هدفی را میزند که
دیگران قادر به دیدنش نیستند ..!
( اروین یالوم )
چه جالب ...
یکے بود یکے نبود ...
غیر از خدا هیچکس نبود
این کل داستان آفرینش است
این داستان را جـــدی بگیرید
《به غیـر از خـدا هیچڪـس نیست》
واقعا" همینطوره ... ممنون از حضورتون
آدمهای زیبا و دوستداشتنی به صورت تصادفی به وجود نمیآیند .
زیباترین و دوست داشتنیترین انسانهایی که میشناسیم ، آنهایی هستند که با شکست آشنا شدهاند .
آنهایی که رنج را تجربه کردهاند .
آنهایی که از دست دادن را تجربه کردهاند .
آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار ، دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کردهاند .
این افراد ، زندگی را به شکل متفاوتی میفهمند . آن را به شکل متفاوتی تحسین میکنند .
و نیز به شکل متفاوتی حس میکنند .
به همین دلیل ، آرامتر میشوند و دوست داشتن و محبت به دغدغهشان تبدیل میشود ...
" وین دایر "
آره واقعا" ... چقدر زیبا
، مرسی...
خوشبختی گاهی ،
آنقدر دم دستمان است که نمی بینیمش ، که حسش نمی کنیم ،
چایی که مادر برایمان می ریخت و می خوردیم ، خوشبختی بود ،
دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن ، خوشبختی بود ،
خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ، آهنگ های نوجووانیمان ، خوشبختی بود ،
اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم ، چای را با غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ، سرد یا داغ است ،
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم ،
گفتند ساکت ، مردم خوابیده اند و ما ، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم ،
خوشبختی را ندیدیم یا ، نخواستیم ببینیم شاید ،
اما ، حالا ، دوست نازنینم ، هرکجا که هستی ، هر چند ساله که هستی ، با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی ها که همه مان داریم ،
امروز را ، قدر بدان ، خوشبختی های کوچکت را بشناس و باور کن ،
عشق را بهانه کن ، برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش ، برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمی لرزد ، هنوز هست ،
بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست ،
رفیق جانم ، خوشبختی ها ماندنی نیستند ،
اما ، می شود تا هستند زندگیشان کرد ، نفسشان کشید ...
آره واقعا" ... بسیاااااااااااااااااااار زیبا و آموزنده
، ممنون
عشق ...
فراموش کردن نیست ، بخشیدن است
گوش کردن نیست ، درک کردن است
دیدن نیست ، احساس کردن است
جا زدن و کنار کشیدن نیست ، صبر کردن و ادامه دادن است
حتی تنها . . .
بسیاااااااااااااااار زیبا . مرسی
نگرانی چیست ..؟
" زیاد حرف زدن با خودمان درباره وقایع منفی ای که می ترسیم در آینده رخ بدهند "
نگرانی سه ویژگی اساسی دارد :
1. آینده مدار است ؛ به عبارتی وقتی نگران میشویم به حوادث احتمالی آینده می اندیشیم .
2. فاجعه سازی میکنیم ؛ یعنی افکار ما به بدترین حالت های ممکن در آینده فکر می کنند .
3. عموما بر مبنای افکار کلامی است ؛ زمانی که حالمان خوب است هم تصویری و کلامی فکر می کنیم ، اما نگرانی اغلب با خطور تصاویر ترسناک به ذهن راه پیدا کرده و اما بعد از آن مدام با خودمان حرف میزنیم (یعنی بیشتر افکار کلامی در ذهن داریم) .
در اثر حرف زدن با خودمان ، توانایی فکر کردن به راه حل های درست را از دست می دهیم و آینده را فاجعه آمیز می بینیم .
این دفعه که نگران شدید به این فرایند دقت کنید ، در ذهن شما چه می گذرد ..!؟
آره همینطوریه ... خدا بزرگه ... ان شاالله همه چی درست میشه ... توکل به خودش

الا بذکر الله تطمین القلوب