* آوای شاپرک ها *

* آوای شاپرک ها *

سلام به شما دوستان خوبم ، به وبلاگ آبجی صبا ( وب خودتون ) خوش اومدین .
* آوای شاپرک ها *

* آوای شاپرک ها *

سلام به شما دوستان خوبم ، به وبلاگ آبجی صبا ( وب خودتون ) خوش اومدین .

و کارتان را به خدا بسپارید دوستانم :)







نظرات 17 + ارسال نظر
мαяzıεн یکشنبه 4 مهر 1395 ساعت 20:10 http://cafe-tedium.mihanblog.com

احسنت.عالیهبایدم همین کاروکرد

سوخته دل دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 20:16 http://sokhthdl.persianblog.ir/

مادری میگفت :
به دیوار تکیه کن ،
ولی به مردها ، نه ...!
که دیوار اگر پشتت را خالی کرد ،
سنگ است و گچ ، نهایت سرت میشکند ..!
ولی اگر مردی رهایت کرد ،
دلت میشکند ،
روح و تمام زندگیت میشکند ،
و زنی که بشکند ،
سنگ میشود ،
سرد و سخت ،
که نه میخندد ، و نه میگرید ..!
و این یعنی فاجعه ...!
فاجعه زنیست که از دلداده گی ترسیده ..!؟

آره خیلی سخته ، خیلی ....

دلسوختگان یکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت 21:32 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنید چون گوشه قلب خدا زخمی می شود ...
آدمهای مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه هرگز احساس حماقت نمی کنند چون خوب بودن برای آنها عادت شده ...
آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند آنها دنیا را کوچکتر از آن می بینند که بدی کنند ...
آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند که نبینند ، نشنوند ، و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند ...
هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید ...
مهربان باشید با مهربانان ...

واقعا" ... کامنت بسیاااااااااااااااااااااااااااااار بسیااااااااااااااااااااااااااااااااااار زیبا و تأمل برانگیزی بود ، مرسی از لطف و حضور قشنگتون
دل من محکمه ایست که به من میگوید: همه را دوست بدار... به همه خوبی کن ... و اگر بد دیدی دل به دریای محبت بزن و بخشش کن ...

سوخته دل یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 20:44 http://sokhthdl.persianblog.ir/

حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به هاى است و نه هو
نه به این است و نه او
نه به جام است و سبو

گر به این نقطه رسیدى
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود
این راز گهر بار جهان را

آنچه گفتند و سرودند تو آنی
تو خودت جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر
به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه عشقی
همه اسرار نهان

"مولانا"

شعر بسیاااااااااااااار زیبایی بود ، مرسی از حسن انتخابتون

دلسوختگان جمعه 7 اسفند 1394 ساعت 23:19 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

این متن رو از بالا به پایین و از پایین به بالا بخونین ... ببینین نوع گفتار چقدر با هم فرق می کند ..!؟

امروز بدترین روز بود
و سعى نکن منو متقاعد کنى که
در هر روزى، یک چیز خوبى پیدا میشه.
چون اگه با دقت نگاه کنیم
این دنیا جاى وحشتناکیه.
با اینکه
بعضى وقتا یک اتفاقات خوبى هم میافته
شادى و رضایت همیشگى نیستند.
و این درست نیست که
همش به ذهن و دل ما ربط داره
چون
ما میتونیم شادى واقعى رو تجربه کنیم
فقط وقتى در یک محیط خوب باشیم.
میتونیم خوبى رو خلق کنیم
مطمئن هستم تو هم موافقى که
محیطى که توش هستیم
تأثیر مستقیم داره روى
رفتار ما
همه چیز در کنترل ما نیست.
و تو هرگز از من نخواهى شنید که
امروز روز خوبى بود.

حالا از پایین به بالا بخوان ..!؟

چه متن جالبی ، ان شاالله که همیشه مثبت بیندیشیمو نیمه پر لیوان رو ببینیم

❤Fatemeh❤ جمعه 7 اسفند 1394 ساعت 14:58 http://eshghegod78.blogfa.com/

وبت عالیه خوشحال میشم به منم سر بزنی و نظرت بگی...

مرسی از حضور قشنگت عزیزدلم . نگاهت عالیه خانمم ، چشم . الساعه خدمت میرسم گلم

سوخته دل پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 17:46 http://sokhthdl.persianblog.ir/

اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد ﻗﻄﻌﺎً می میرد ؛
ﭼﻪ در درﯾﺎ ، ﭼﻪ در رؤﯾﺎ ، چه در دروغ ، ﭼﻪ در ﮔﻨﺎﻩ ،
چه در خوشی ، چه در قدرت ، چه در جهل ، چه در انکار ،
چه در حسد ، چه در بخل ، چه در کینه ، چه در انتقام ...
انسان بودن ، خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد ..!!

"گاندی"

واقعا" همینظوره . مرسی کامنت تأمل برانگیزی هستش ، ان شاالله که جزء غرق شدگان نباشیم

دلسوختگان یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 15:01 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

دلنوشته های دکتر حسابی

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند ...

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم ، پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم ..!

انسان عاشق زیبایی نمی شود ، بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست ..!

انسان های بزرگ دو دل دارند ؛
دلی که درد می کشد و پنهان است ،
و دلی که می خندد و آشکار است ..!

همه دوست دارند که به بهشت بروند ،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ..!

عشق مانند نواختن پیانو است ،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری ، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی ...

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد ، پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم ...

محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود ، ‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است ..!

مرسی ، بسیااااااااااااااااااار بسیااااااااااااااااااااار زیبا ، عالی و تأمل برانگیز، همچنین سرشار از نور و امید ، ممنونم

دلسوختگان جمعه 30 بهمن 1394 ساعت 21:21 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

انسان 2 نوع معلم دارد ، آموزگار و روزگار
هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی ،
دومی با تلخی به تو می آموزد ...

انسانها ؛ در دو صورت چهره واقعی خودشان را نشان میدهند :
اول ، بدانند کامل به خواسته هایشان رسیده اند
دوم اینکه بدانند هرگز به خواسته هایشان نمی رسند . . .

دو چیز شما را تعریف میکند :
بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید . . .

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی ؛
یکی دیروز و یکی فردا .

دو شخـص به تـو می آمـوزد :
یکی آمـوزگـار ، یکی روزگـار
اولی به قیمت جـانش ، دومی به قیمت جـانت

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن ،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن

رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن :
اول پـیـدا کـردن شـبـاهت ها
دوم احترام گذاشتن به تفاوتها ...

مرسی . متن واقعا" تآمل برانگیزی بود

یلدا جمعه 30 بهمن 1394 ساعت 13:01

سلام خوبم تو چطوری؟
عالی بودعالیه عالی ...
در پناه حق

سلام عزیزم . خداروشکر ، ممنونم ، به لطفتون، مرسی عزیزدلم نگاهتون عالیه
تشکر ، همچنین گلم

سوخته دل چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت 20:11 http://sokhthdl.persianblog.ir/

چه کسی می گوید جاذبه رو به زمین است ؟؟؟

من کسانی را دیدم که

فارغ از هر کششی رفته اند تا بالا ، تا اوج … آری ؛

جاذبه رو به خداست ...

بسیاااااااااااار بسیااااااااااااااااااار عالی . مرسی

دلسوختگان دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 21:08 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام

حرف بزن، حرف بزن، سال هاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام

ها به کجا میکشی ام خوب من ؟
ها نکشانی به پشیمانی ام

"محمدعلی بهمنی"

مرسییییییی ، شعر خیلی قشنگی بود . ممنونم

دلسوختگان شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 18:01 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

راز عجیبی در لالایی ها وجود دارد ...
مادر بزرگ ها وقتی میخواهند بچه ها را خواب کنند برای آنها لالایی میخوانند ...
با لالایی ها احساسات بچه ها تحریک می شود و بچه ها چنان به خواب فرومی روند که صبح فردا هر چقدر هم زنگ ساعت استدلال بیاورد ، بیدار نمی شوند ...
از اینجا می توان فهمید همیشه انسان ها را با تحریک احساساتشان خواب می کنند ، آن گونه که دیگر با هیچ استدلالی بیدار نخواهند شد ..!!

در مورد بچه ها متن جالبی بود ، تعبیرشون قشنگه ولی در مورد بزرگترها واقعا" تأمل برانگیز

سوخته دل شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 17:38 http://sokhthdl.persianblog.ir/

اینگونه زندگی کن :

شاد اما دلسوز

ساده اما زیبا

مهربان اما جدی

سبز اما بی ریا

و عاشق اما عاقل ...

بسیاااااااااااااااااااااار بسیااااااااااااااااااااااار عالی و زیبا ، ممنونم واسه حضور و کامنت قشنگتون

معصومه جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 19:25 http://002015.blogfa.com/

منتظر حضورت هستم

اوووووووووووووووووووووووممممممددددددددممممممممممممممم آبجی جونم

معصومه جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 19:24 http://masilord.blogfa.com/

آجی جونم خوبی سر مر نمیزننی؟
دلم واست یه ذره شده

سلام عزیزدلم . شرمنده گلم ، یه کوچولو سرم شلوغه ، همین الآن میام

دلسوختگان جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 15:10 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

"یک"ی بود ... که همه چیز و همه کس بود!
"یکی" بود ... که همه کس بود!
"یکی" بود ... که "یکی" نبود!
"یکی" بود ... "یکی" نبود!
غیر از خدای مهربون ... هیچ کس نبود ...
از کودکی ها مادرها هر شب به گوشمان خوانده اند که جز خدا سَرت را به جایی گرم نکن که نیست ... دیگری نیست ... گشتیم و نبود ... تو نگرد ... همه اوست و همه دست اوست... اما وقتی بزرگتر شدیم ، حرص و آز و آرزو هایمان را هم با خودمان بزرگ کردیم ... آنقدر بزرگ که در میانشان گم شدیم ... حتی خودمان را گم کردیم ... "خود" ِ خودمان را گم کردیم ... چنان غرق شدیم که تا وقتی چشم از این زندگی نبندیم، نمی فهمیم ... همه این مدت او دیده ما بود و میدید ... گوش ما بود و میشنید ... دست ما بود و انجام میداد ... و اینقدر به ما نزدیک بود و ما از او آنقدر دور! نمیفهمیم که غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود ... همان "یک" ی بودی که همه چیز مان بود ...
اما باز امان از این همه زنجیر که ما را به زمین بسته است ...
زمینی پر از تشویش و اضطراب و دلهره
زمینی پر از ناحق و ظلم و ستم
زمینی پر از دوری از او
زمینی پر از غیر از او
زمینی پر از خالی ...
خدایـَ کم! کمی بال برایم بفرست ... خسته شدم از نبودن آسمانت ...

بسیااااااااااااااااار بسیاااااااااااااار عالی . ممنونم ، متن قشنگو تأمل برانگیزی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد