* آوای شاپرک ها *

* آوای شاپرک ها *

سلام به شما دوستان خوبم ، به وبلاگ آبجی صبا ( وب خودتون ) خوش اومدین .
* آوای شاپرک ها *

* آوای شاپرک ها *

سلام به شما دوستان خوبم ، به وبلاگ آبجی صبا ( وب خودتون ) خوش اومدین .

لبخند را فراموش نکنید :)

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و برمی گشت . با این که آن روز صبح،هوا زیاد خوب نبود وآسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه ،پیاده به سوی مدرسه راه افتاد .

بعد از ظهر که شد،هوا رو به وخامت گذاشت وتوفان و رعد وبرق شدیدی در گرفت.

مادر کودت نگران شده بود که مبادا دخترش در راه بازگشت ،از توفان بترسد یا این که رعد وبرق بلایی سر او بیاورد؛ به همین جهت تصمیم گرفت که با اتومبیل خود به دنبال دخترش برود...

با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید ،با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه ی دخترش حرکت کرد .

در وسط های راه ، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف خانه در حرکت بود ،ولی با هر رعد و برق که آسمان روشن می شد ، او می ایستاد ،به آسمان نگاه می کرد و لبخند می زد . این کار را با هر دفعه رعد و برق تکرار می کرد !

زمانی که مادر ،اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند ،شیشه ی پنجره را پایین کشید و از او پرسید :عزیزم ،چه کار می کنی ؟!چرا همین طور بین راه می ایستی؟

دخترک پاسخ داد :سلام مامان من سعی می کنم صورتم قشنگ به نظر بیاد ، چون خدا داره ار من عکس می گیرد!

در هنگام رویارویی با مشکلات زندگی لبخند را فراموش نکنید ! خداوند ناظر ماست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد