کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند ، ترکتان نخواهند کرد ،
آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت
آدمها میخواهند بدانند که دوست داشته
میشوند و قدرشان دانسته میشود...
پس حتما" به عزیزانتان بگویید که دوستشان دارید
شاید هرگز متوجه نشوید که چقدر نیاز به شنیدنش دارند
کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند
چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران که می بارد شما را تر کند
شاعر : ناشناس
" قیصر امین پور "می گوید:
آدمهایی هستند در زندگیتان نمی گویم خوبند یا بد...
چگالی وجودشان بالاست...
افکار...
حرف زدن ...
رفتار...
محبت داشتنشان...
وهر جزیی از وجودشان امضاء دار است ...
یادت نمیرود" هستن هایشان را ..."
بس که حضورشان پر رنگ است
رد پاحک میکنند اینها روی دل وجانت ...
بس که "بلدند" باشند...
این آدمها را باید قدر بدانی .
واگر نه...
دنیا پر است از آن دیگرهای بی امضایی که شیب منحنی حضورشان همیشه ثابت است ...
بعضی از آدمها ترجمه شده اند...
بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند...
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند...
و بعضی فقط جدول و سرگرمی دارند...
بعضی از آدمها خط خوردگی دارند...
بعضی از آدمها را چند بار باید بخوانیم
تا معنی آنها را بفهمیم...
و بعضی آدمها را باید نخوانده کنار گذاشت ...
و از روی بعضی آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدمها جریمه...
پارسال خرداد ماه وسیله ای خریدم، دو تا کارگر گرفتم برا حملش ، گفتن ۴۰ تومن من هم چونه زدم کردمش ۳۰ تومن ، بعد پایان کار، توی اون هوای گرم سه تا ۱۰ تومنی دادم بهشون ، یکی از کارگرا ۱۰تومن برداشت و ۲۰ تومن داد به اون یکی گفتم مگر شریک نیستید؟ گفت چرا ولی اون عیالواره، احتیاجش از من بیشتره ، من هم برای این طبع بلندش دوباره ۱۰ تومن بهش دادم تشکر کرد و دوباره ۵ تومن داد به اون یکی و رفتن ، داشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشم ، اونجا بود یاد جمله زیبایی که روی پل عابر خونده بودم افتادم :
بخشیدن دل بزرگ میخواد نه توان مالی……
«همه میتونن پولدار بشن اما همه نمیتونن بخشنده باشن ، پولدار شدن مهارته اما بخشندگی فضیلت»
«همه میتونن درس بخونن اما همه فهمیده نیستن ، با سواد شدن مهارته اما فهمیدگی فضلیت»
«همه بلدن زندگی کنن اما همه نمیتونن زیبا زندگی کنن ، زندگی عادته اما زیبا زیستن فضیلت»
" منبع : سایت موفقیت ، http://succes.ir "
کمی بالا و پایین فرم را ورانداز کردم. به نظرم یک فرم معمولی می آمد حاوی مشخصات خانمی که برای استخدام مراجعه کرده بود. پرسیدم: چی ش جالبه؟ گفت: مشخصات فردی ش رو ببین! شروع کردم به زیر لب خواندن مشخصات فردی … نام … نام خانوادگی … تا رسیدم به آنجا که بود ...
" فرزند: …" دیدم جلویش نوشته: " رضا و پروین". چند لحظه مکث کردم …؛
مکث مرا که دید٬ لبخندی زد و گفت: ببین٬ من هم به همین جا که رسیدم٬ مثل تو مکث کردم٬ بعدش به خانم متقاضی گفتم: چه جالب! … دو تا اسم نوشته اید ...
صدایش را صاف کرد و جواب داد: انتظار داشتید یک اسم بنویسم؟ خب … من فرزند دو نفر هستم نه فرزند یک نفر!
چند لحظه به فکر فرو رفتم ، به یاد آوردم که همیشه هنگام پر کردن فرم ها٬ بدون مکث و اتوماتیک جلوی قسمت " فرزند: …" فقط یک اسم می نوشتم: "علی"!
چطور تا به حال به چنین چیزی فکر نکرده بودم؟
دوستتون دارم مامان و بابای خوبم
" منبع : سایت موفقیت ، http://succes.ir "
نویسنده : جناب آقای سعید جنگجوی
چه کسی می داند ؟
که تو در پیله تنهایی خود تنهایی!
چه کسی می داند ؟
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی !
پیله ات را بگشا ...
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی
از صدای گذر آب چنان فهمیدم ...
تندتر از آب روان عمر گران می گذرد
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست ...
آرزویم این است :
انقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست ...
" سهراب سپهری "
سلام به شما دوستای خوبم
عیدتون مبارکا باشه
از صمیم قلبم در سال جدید واستون شادی ، سلامتی ، آرامش و موفقیت رو از خدای خوبیها خواستارم ...
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
امسالم با همه ی غمها و شادیهاش گذشت ...
ان شاالله که سهم قلبتون واسه سال 94 شادی باشه
لحظه سال تحویل بیدار بودین به یاد آبجی ام باشینا
ماه من غصه چرا؟
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست ، گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد
ماه من ...
غصه اگر هست بگو تا باشد ...
معنی خوشبختی ، بودن اندوه است
ولی از یاد مبر، پشت هر کوه بلند ، سبزه زاریست پر از یاد خدا
....و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟ چرا؟
مثل پرنده ای باش که بر روی شاخه ای لرزان آواز می خواند
شاخه می لرزد ، اما پرنده می خواند ...
چون ایمان دارد ، می داند پرواز کردن را ...
خدای قشنگم
خدای ما..
این روزها بیشتر حواست به ما باشد
می گویند بزرگترین شکست
از دست دادن ایمان است…
حواست باشد که ما شکست نخوریم..
ماهنوز هم تو را به نام قاضی الحاجات می خوانیم،
حتی اگر همه التماس هایمان را نادیده بگیری…
هنوز هم تو را ارحم الراحمین می دانیم
حتی اگر سخت بگیری…هنوز هم…
تو همان خدایی
اما ما
مگذار که از دست برویم آرام جانم…
ما امیدمان به توست…
برای دلمان امن یجیب بخوان…
امن یجیب بخوان تا آرام شود این مضطر…!
تا آرام بگیرد این قلب ناآرام
ما…
ما…
به حضورت
به نگاهت…
به یاریت نیازمندیم…
همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید …
باز روشن می شود زود ،
تنها فراموش مکن این حقیقتی است : بارانی باید ٬ تا که رنگین کمانی
برآید
و لیموهایی ترش ، تا که شربتی گوارا فراهم شود
و گاه روزهایی در زحمت ،
تا که از ما ، انسان هایی تواناتر بسازد ؛
خورشید دوباره خواهد درخشید ، خیلی زود
و تو خواهی دید ...
ان شاءالله
پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت ،
به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاد
مسافران دیگر برای پیرمرد تأسف می خوردند ...
ولی پیرمرد بی درنگ لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت
همه تعجب کردند ...
پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود
ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد ، چه قدر خوشحال خواهد شد
نتیجه : ببخشید و
لبخند بزنید تا بتوانید راحت تر فراموش کنید
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز ، بهاری است که عاشق شده است ...
مهر تون پایدار ...
پرسیدم....
چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز ،شک هایت را باور نکن
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .
پرسیدم ....
آخر .... ،
و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
مهم این نیست که قشنگ باشی ... ، قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .
کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..
داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ...
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن
و امرار معاش در صحرا میچراید ،
آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر
خواهد شد ،
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، میداند که باید از
آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..
مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،
مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام
توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..
به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد...،
که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :
زلال باش .... ، زلال باش .... ،
فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،
زلال که باشی ، آسمان در تو پیداست ...
وقتی کلامی را جاری کردی ...
ارتعاشی می سازی و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب ...
گاهی این موج می تواند کسی را به زیر برد و گاه به اوج ....
اولین کسی که به همراه این موج به بالا یا پائین میرود خود تو هستی ....
مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد ....
اگر نمی دانی نگو .... اگر می دانی به بهترین شیوه بگو ....
باید همواره زیبا ترین هایت را بر زبان آوری ، حتی به هنگام خشم ....
آنچه را که کلام تو جاری میسازد همه آنچیزی است که تو درآن لحظه هستی ....
مطلب زیبا : نوشته شده توسط جناب آقای مقدوری . کارمند بانک ملی
با تو رازی دارم
اندکی پیشتر اَی ...
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!
زیر چشمی به خدا می نگریست !!
محو لبخند غم آلود خدا
دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم: ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!
یاد من باش ... که بس تنهایم !!
بغض آدم ترکید، ... گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ...
من به اندازه ی گلهای بهشت .... نه
به اندازه عرش ... نه ... نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من
دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت ...
راهی ظلمت پر شور زمین ...
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم اَدم ... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !!!
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
دیدن هر بامداد
اتفاق ساده ای نیست! خوشایند است
و تکرار ناپذیر...
گنجشکها همینطوری شلوغش نمیکنند
معجزه را میبینند :)
ساعت ها خیره میشوم به این آسمان ....
به آسمانی که ستاره هایش نوید شادی می آورند انگار ....
حال خوشیست اینجا ...
گویا غرق میشوی در آسمانی که تا خدا فاصله ای ندارد ....
و من به این اندک فاصله دلخوش میشوم ...
خدایا .........
گویی روبروی منی و من تو را میبینم ....
خدایا برای رهایی از این فاصله کافیست دستی را که به سویت روانه میدارم را بگیری ....
اما ....
رضأ به رضائک .....
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضایلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد به
جهان
صد بار اگر کعبه ترک بر دارد
آدم های بزرگ قامتشان بلند
تر نیست
خانه شان بزرگ تر نیست
ثروتشان بیشتر نیست
آنها قلبی وسیع و نگاهی مرتفع دارند
می توان با هیچ ساخت
می توان صدبار هم
مهربانی را
خدا را
عشق را
با لبی خندان تر از یک شاخه گل تفسیر کرد
می توان بیرنگ بود
همچو آب چشمه ای ، پاک و زلال
میتوان در فکر باغ و دشت بود
عاشق گلگشت بود
می توان این جمله را در دفتر فردا نوشت :
"" خوبی از هر چیز دیگر بهتر است ! "
شعر : * هادی خسروی پور *